آقای ولی احمد نوری چه میگوید؟

 

گسترش پایگاهای نظامی امریکا در خاک افغانستان به بحث قلم بدستان در میدیای مجازی مبدل شده است. یکی آنرا تائید و دیگری در مخالفت به آن قلم میزند.

در میان نوشته هایکه تا حال در انترنت نشر شده  نوشتۀ آقای ولی احمد نوری یکی از تیورسین های نشریه انترنتی ( افغان جرمن انلاین) قابل بحث است. ولی احمد خان نوری زیر عنوان « عصر ما عصر جهانی شدن است» با یک نوشتۀ بی سر و ته گویا از قبل افغانستان را به بهانۀ عصر جهانی شدن به امریکای جنایتکار بخشیده اند. این افادۀ عصر جهانی شدن هر چند از یک دهه به اینطرف زمزمۀ دوستان جهانی ایشان است اما بدون تردید این عصر جهانی شدن هم برای قبول چنین سیاست های خالی از ترفند و پاشیدن خاک به چشم مردم نیست.

هر چند نوشتۀ عصر جهانی شدن آقای ولی احمد نوری به جواب یکی از همسنگران ایشان به نام ایمل خان فیضی است و گویا ایشان دوست خود آقای فیضی را میخواهند هوشیارتر بسازند، اما چیزیکه عیان است چه حاجت به بیان است که پایگاهای  امریکا در افغانستان چه نظامی باشد چه سیاسی و چه اقتصادی مردود است.

تناقض در نوشته ای اقای ولی احمد نوری چنان چشمگیر است که نمیشود آنرا کتمان کرد. ایشان ازین شعر علامه اقبال لاهوری ( ای ز افسون فرنگی بی خبر *** فتنه ها در استین او  نگر...) برداشت من در آمدی رابنیاد نهاده و به هم کیش اش ایمل خان فیضی انتقاد میکنند و تفسیر تازۀ  مینمایند که  گویا علامه اقبال آستین انگلیس را نه چنانکه تو فرموده ای؛ بلکه چنانکه من میگویم در نظر داشته... و انگاه دلایلی میاورند که جهان اسلام  نه در اثر توطعه  و دسیسه های انگلیس بلکه از بی اتفاقی و جدال های درونی خود در هم شکسته و عقب مانده است.

پرسشی  دارند که « کدام حکمت فرنگی کدام قوم را بیچاره ساخته است؟» ایشان باور دارند که بی حکمتی  خود ملت های مسلمان بوده   که حقیر شان ساخته ودر خواری و ذلالت شب شانرا به روز میبرند. و با چنین استدالال انحرافی میخواهند به این پرسش ( کدام حکمت فرنگی کدام قوم را بیچاره ساخته)  پاسخی بشنوند.

از هجوم فرنگی ها، ژرمن ها، فرانسوی ها، ایطالوی ها و هسپانوی ها بعد از قرن هژدهم بالای ممالک آسیایی ، افریقایی چون ایران، هند، افغانستان، سوریه ، سودان، تونس، مصر، عراق  و در مجموع آنجائیکه بازار فروش کالا های صنعتی شان  میسر بود تا اوایل قرن بیست و یک به بهانۀ تروریزم، سلاح های کشتار جمعی و سازمان دادن القاعده و سیستم های  توطعه پراکنی به نام اسلام و غارت منابع نفتی در قرن بیستم روح مطلب استعمار و استثمار دراین سرزمین ها بوده است. و هرچند بنا بر تفسیر خود شان ( درین شعر اقبال مراد از حکمت فرنگی سیاست توسعه طلبانۀ ایست که در سرزمین اش آفتاب غروب نمیکرد) و این برداشت خود را بعدا کاملن رد میکنند باز هم تاکید دارند که افغانستان یگانه سرزمینی بود که ظلم جادویی !! انگلیس را در هم شکست وهمچنان فرو ریختن دیوار برلین را از مساعی مسلمانان افغانستان  وانمود مینمایند که افتخارش را دیگران نصیب خود ساخته اند... و بالاخره فرو ریختگی سیاسی در جهان اسلام را به سقوط امپراطوری عثمانی ارتباط داده و نظر میدهند که ( اشاره به وحدت اعرابیان اقبال در واقع اشاره به ثقافت امپراطوری عثمانی، پارچه پارچه شدن وحدت دنیای  اسلام در انزمان به خصوص در جزیره اسلام العرب!! بود). واگر مراد از جزیره العرب تنها عربستان باشد باید ایشان بدانند که سقوط امپراطوری عثمانی که از دروازه های وین پای تخت اتریش در قلب اروپا شروع شد درست اوایل قرن بیستم را بیاد میاورد در حالیکه در عربستان خاندان السعود و شرکایی سیاسی شان از قرن هژده  ظهور مذهب وهابیت را وسیله  هجوم به سرزمین های سوریه عراق لبنان و مصر ساخته و حتی در شبه جزیزه ای عربستان هزاران مسلمان را که مخالف مذهب و هابیت بود سر بریدند. اینها همه اثرات کمک های بیشائیبه انگلیس از طریق کمپنی هند شرقی بود. بوجود آمدن سرزمین های تازه چون پاکستان، کویت، اسرائیل نتیجۀ همین زد و بند ها به کمک استعمار انگلیس به نتیجه رسید. البته فکر نمیکنم که آقای ولی احمد نوری همینقدر بیسواد باشند و ندانند که هر تمدنی دورۀ مفید و مولد محدودی دارد و وقتی نتوانددر بستر نظر و عمل رابطۀ مناسب برقرار کند به شکست محکوم میشود.

 در جهان اسلام پراکندگی  نظر و عمل  در ریخت حکومت سازی ها وبرخورد های مذهبی و جنگهای نابرابر را نمیشود تصادفی فرض کرد. آنگاهی که شیعه سنی را نمیتواند تحمل کند و انگاه که طریقه های نامتجانس فلسفه اسلام ملت های مسلمان را به گروه های متضاد  هم مبدل میکند نباید به این فرضیه رسید که دستهای بیرونی برای کشاندن دین و مذهب به ابتذال شامل نبوده است... وهابیان یعنی خاندان آل سعود با انگلیس در اویل قرن نوزده و با امریکا در میانۀ قرن بیستم برای تقسیم تمام غنایم در شرق میانه و آسیاپاسفیک و شمال افریقا تعهد بست و هم اکنون درین سرزمین که سالیانه ملیون ها مسلمان جهت ادای فریضۀ حج سرازیر میشوند پایگتهای نظامی امریکا یکجا با سازمان های جهنمی جاسوسی مستقر بوده و برای تداوم جنگهای داخلی در همه ممالک اسلامی دستورات صادر میکند. امپراطوری عثمانی درواقع به وسیلۀ این ساخت و باخت های سیاسی به شکست مواجه شد وهر چند سیستم ها و نهاد های خلافت توسط ترکان جوان در سرتا سر ممالک عربی برچیده شد اما زمینه  بخاطرچپاول منابع غنی انرژی در عربستان، عراق، کویت و لیبیا بوجود آمد که هوویت فرهنگی ایشانرا دستخوش تحولات غیر منتظرۀ کرد. بعد ازجنگ جهانی دوم ایران، عربستان و عراق محراق توجه امریکا و انگلیس و دیگر ممالک غربی گردید. بدون شک شرق میانه و قسمتی از ممالک آسیاپاسفیک که نفوس نیم جهان را تشکیل میدهند محل فروش کالا های غرب گردید اعم از سلاح های کشتار جمعی تا ماشین آلات و فراورده های مُد و فیشن گردید. به جنگهای فرقه ای و مذهبی ، تجزیۀ فزیکی و تثبیت سرحدات جدید دامن زده شد و ایران، مصر، پاکستان  به بازار فروش سلاحهای مرگبار غرب مبدل گردید. کنسرسیوم ها و شرکت های نفتی برای امنیت دایمی خویش پایگاهای نظامی  و امنیتی را درین ممالک ایجاد کردند. تا به هر نجوی باید منافع امریکا و یاران غربی اش را پاسداری میکردند.

هر چند به عقیده ای یکعده از ایدولوک های خرده بورژازی  ظهور بازنگری در سیاستهای اعراب بعد از جنگ شش روزه و اشغال قسمتی از سرزمین ها فلسطین سوریه و مصر قلمداد شده است اما تاریخ بعدا ثابت ساخت که ساخت و باخت قدرت های  بزرگ جهان اسلام چون مصر، عربستان، سوریه ، پاکستان، ایران و اردن با صیهونیسم نه تنها درجهت پایان دادن به کشمکش های منطقوی بوده است بلکه سازشی آشکار با امریکا و انگلیس و اسرائیل تلقی میگردد.

آقای ولی احمد نوری   این حقیقت را که نظامیگران پاکستان از بدو پیدایش با کمک های بلاعوض امریکا روی پا ایستاده و منبع تشنج زایی در افغانستان، هند و ممالک اسیای میانه بشمار میرود، در لابلای جملات عصر جهانی شدن میپوشند . ایشان شاید نمیخواهند به پذیرند که عصر جهانی شدن برای ممالکی چون عراق و افغانستان درست در غوزۀ خود ماندن است. باید خلق افغاستان با شوله ای خود بسازد و باشعلۀ ای امریکا بسوزد. باید با توسعۀ جنگ در آسیای میانه و آسیای جنوبی با افروختن جنگ های داخلی و یا تهاجمی بازار های اسلحۀ غرب فعال باشد. ایشان گرچه میدانند که خالق طالبان امریکاست و یازدهم سپتمبر ترفند امپریالستی برای باز کردن جبهۀ تازه در یکه تازی های جهان یک قطبی قرن بیست یک است؛ ناشیانه گناه را به گردن همسایه های افغانستان میاندازند. این در حالی است که ایشان خوب میدانند همسایه های ما چون  پاکستان و ایران هر دو محور شرارت بوده و برای پلان شوم امریکا انگلیس بخاطر دسترسی به منابع انرژی آسیای میانه  از هیچ نوع  توطئه و دسیسه اباء نمیورزند.

در بخشی از نظریات انحرافی خود آقای ولی احمد نوری استباط میکنند که گویا پایگاهای نظامی امریکا میتواند دشمنان افغانستان چون ایران و پاکستانرا ازهر نوع تلاش بخاطر جایگزین کردن نظام طالبی و القاعده در افغانستان مانع شود... خوب کودک دبستانی هم میداند که اگر مراد امریکا جلوگیری از هجوم همسایگان به خاک ما میبود باید اولتر از همه دست های ناپاک جنگسالاران و ناقضین حقوق بشرجهادی های نکتایی پوش  که هم اکنون در چوکیهای کلیدی قدرت دولت چسپیده اند را به حیث یکی از عوامل داخلی بحران در افغانستان کوتاه نموده و بیخ و ریشۀ آنانرا قطع میکرد. ولی چنین امری بخاطری امکانپذیر نیست که افغانستان ناگذیر باید یک جمهوری اسلامی؟ زیر سلطۀ امریکا باقی بماند و اسلام امریکایی ( از شمال افریقا تا فلیپن) را برای تداوم جنگ و ستیزه پشتیبانی نماید. حتی دوستان دیگر آقای ولی احمد نوری چون داکتر عالم پایند، استاد علوم سیاسی و رئیس مرکز مطالعات شرق میانه در دانشگاه اوهایوی امریکا عقیده دارد  که اگر فردا نیرو های امریکا از خاک افغانستان خارج شوند به دنبال آن دیگر نیرو های ناتو هم خاک افغانستان را ترک نموده افغانستان به اشغال همسایه هایش در آمده ، شمشیر های برهنه بدست زنگی ها مست افتاده جویباری از خون جاری میشود. و مامورین دولت از کشور فرار خواهند نمود. وقتی حکومت و اعضایش فرار کنند، سپاهیان اردو را کسی معاش نخواهد داد و آنها با داشتن سلاح و تفنگ در دست و شکم های گرسنه مردم را چور خواهند کرد...

اینچنین قضاوت در زمانی صورت میگیرد که اکنون بعد از ده سال اشغال امریکا ـ انگلیس هر روز از روز قبل کشتار مردم ملکی، بمباران شهر ها و قریه ها ادامه دارد. چور و چپاول زمین های دولتی، فساد اداری، قاچاق مواد مخدره، نقض حقوق ابتدای شهروندان، زور گویی  به اوج خود رسیده. یکی از گرسنگی میمیرد و فرزند خود را میفروشد و ان دیگری بانکهای امارات، سویس، لندن، و کالیفرنیا را از پول های باد آورده انباشته است.  طی ده سال اضافه از یک ملیون انسان افغانستان کشته، زخمی و مهاجر شده است. دولت دستنشاندۀ افغانستان جتی کنترول و امنیت شهر های بزرگ خود را گرفته نمیتواند و در روز روشت تمام پرسونل ملل متحد را در دفتر شان سر میزنند. جاسوسان( آی اس.ای)، (سی آی ا) و نوکران ایران در منصب های کلیدی دولت بر چوکی های میراثی تکیه زده اند. از رئیس جمهور گرفته تا آخرین فرد کابینه اش با چنین اعمال آغشته اند. بنابر آن ترس این پروفیسر روابط بین الملی و یاران اش یک دلیل میتواند داشته باشد و آن حفظ قدرت با تن دادن به ذلالت وخواری و نوکری امریکا ـ انگلیس و دیگر هیچ!

آنچه تاریخ افغانستان به ما میاموزد شکست ننگین استعمار انگلیس در اوایل قرن بیست توسط همین مردم غیور افغان است که نه پشتیبانی داشتند و نه پایگاه دایمی یکی از ابر قدرت های جهانی. از شمال از شرق ، غرب و جنوب همین مردم با داس و کلند در قرن نوزده و اوایل قرن بیستم بزرگترین ابر قدرت جهان یعنی انگلیس را مجبور به فرار نموده و با همین روحیه در مقابل قوت های سرخ ایستادگی به خرچ دادند...  یکی از مقوله های فلسفی جهان هستی است که اگر کسی خودش را نتواند از بند آزاد کند هیچ کسی قادر به ازادی  او نیست.

در بخش دوم نظریات خود آقای ولی احمد نوری میگویند: «... از اینکه افغانستان زخم خورده و دردمند ما درین ده سال از طرف همسایه های طماع اش بلعیده نشده است. ایا این ( پایگاه های دایمی نظامی امریکا) تضمین نیست؟...» سوال اینجاست که چرا ولی احمد خان نوری این تیوریسین  مسایل سیاسی نمی گوید: ایا اشغال افغانستان توسط یکصد سی هزار نیرو های ناتو؛  مثلن از اشغال نیرو های پاکستان و یا ایران درد آورتر نیست؟. وهر چند اشغال به مفهوم ازبین بردن اقتدار ملی و دولتی است؛ آیا ملت افغانستان زبان، دین و مذهب، رسم و رواج پاکستانی ها و یا ایرانی ها را بهتر میدانند یا از امریکایی ها انگلیس ها و المان ها را؟! هرچند سرتمداران این دو مملکت هم چون افغانستان   با دسیسه های امریکا همنوا هستند.... جواب آن را میشود صرف چنین داد  که ایران و پاکستان با افغان ها دارای وجوه مشترک دینی ، مذهبی و فرهنگی اند. این ممالک طی چند قرن گذشته شامل امپراطوری های بودند که دین مشترک زبان مشترک و مدنیت مشترک آنانرا از دیگر ساحات جغرافیایی جهان متمایز میساخت. پس هر گونه ادعا بخاطر هجوم نیرو های غرب بر خاک افغانستان نه از زاویه دید اقای نوری بلکه بر واقعیت های تمدنی این ساحه استوارتر است.

ارتباط دادن وقایع افغانستان به  کشور های ایران و پاکستان ترفند سیاسی  امریکا ـ انگلیس است  که با سازمان دادن دستجات متحجر و بنیادگرا فاصله میان ملت ها را افزایش داده و ازین آب گل الود ماهی میگیرند. تا امریکا و انگلیس باشد دست بنیادگرایان و طالبان وحشت و بربریت در افغانستان، پاکستان ،ممالک آسیای میانه ایران، عراق باز است . در حال حاضر ملت های  افغانستان ، پاکستان و ایران به دولتهای احتیاج دارند که بتواند تمام دسیسه های امپریالستی غرب را کنار زده و در جهت صلح و ثبات  منطقه خود را بسیج نمایند.

نعمت الله ترکانی

3 مارچ 2011