فمینیسم که به مفهوم تأمین تساوی حقوق زنان  با مردان در جوامع انسانی میباشد دراوآخر دهۀ هفتاد وآغاز دهۀ هشتاد قرن بیستم از پشتیبانی پر قوت و بیشتر قشر زنان در اقصا نقاط جهان برخورداری حاصل نموده وبه حیث نهضت قانونی ساختن حقوق زنان در عملکرد حیات مدنی جوامعپیشرفته ومتمدن داخل کارزار ومبارزه گردید، گر چه این نهضت از گذشته های بسیاردور دروجود نماینده گانی مبارز پیشرو چون روزا لوگزامبورگ و کلارازتکین در اروپای پر جنبش قرن نوزده واولین دهۀ قرن بیستم به خاطر تأمین حقوق حقۀ قشر عظیم زنان جهان به نبرد و پیکار انسانی میپرداخت و دست به ایجاد سازمان های صنفی زنان درکشورهای مختلف اروپایي یازیده که ازوجاهت و تشخص خاصی برخوردار بود این همه مبارزات انسانی ومدنی زنان باعث گردید که مراجع قانون ساز این کشورها حقوق و امتیازات بیشتری برای زنان در سطح قوانین نافذۀ کشور را به رسمیت شناخته و در مورد هنجار های ستمگرانه وغیر انسانیکه در برابر زنان در آن هنگام صورت میگرفت با برسمیت شناختن حقوق مدنی زنان نقطۀ پایان بگذارند. در کشور ما نیز درسالهای آغازین دهۀ چهل هجری که برابر با دهۀ شصت میلادی میگردد نهضت ترقی خواهانۀ مردمی سربرافراشت ودر متن این جنبش وطنپرستانه خیزش زنان مبارز و مترقی نیز اوج گرفت که باعث ایجاد سازمان دموکراتیک زنان گردیده که در تحت رهبری بانوی مبارز محترمه دوکتورس اناهیتا راتبزاد به بسیج، تشکل وسازماندهی قشر زنان افغانستان برای تأمین حقوق حقۀ شان میپرداخت واین امر طلیعۀ امیدوار کنندۀ بود برای زنان کشور ما که خواهان اشتراک و عملکرد مساویانه در حیات اجتماعی ومدنی افغانستان بودند.   

                                                                                

                درین روال شمار بسیاری از بانوان فرهیخته ، منور و بامعرفت جامعۀ ما در کارزارحق طلبانه قدم به جلو گذاشتند وبرای احراز موقعیت اجتماعی وتثبیت آن به کار خستگی ناپذیر آغازیدند تا توانسته باشند صدای میلیون ها زن جامعۀ مارا ازدل قرون دربیاورند و به حیث یک نماد وسنگر نیرومند مدافع حقوق زنان وطن ما مبدل گردیدند. خانم بهأ خود درکتاب خویش تحت عنوان " رها در باد " در صفحۀ ۶۲در رابطه به نهضت زنان کشور ماچنین مینگارد :     

                  " سپس داکتر اناهیتا رشتۀ سخن را به دست گرفت وادامه داد : " ما سازمانی داریم به نام سازمان دموکراتیک زنان که برای حقوق صنفی و مدنی زنان مبارزه میکند. میدانی زنان ما در چنگال سنت های پوسیدۀ فرهنگی ، مذهبی و قبیلوی سخت ، گیر افتاده اند. مناسبات مردسالاری ارزش زن بودن را درسطح پائینی تنزل داده است و بوسیلۀ همین مناسبات غیر انسانی ، زنان چون متاعی خرید وفروش میشوند. اکثریت مطلق زنان ما حق تعیین سرنوشت ندارد. انتخاب شوهر برای زن گناه شمرده میشود ، در حالیکه یک مرد برای رفع غرایز خود میتواند چندین زن را به عقد نکاح اسلامی درآورد . زن در قوانین اسلامی ، نیم مرد است ؛  مادری که کودکش را با خون وشیرۀ جانش پرورش میدهد . مجبور است پس از طلاق کودک را به پدرش واگذار کند. این قوانین جامعۀ بادیه نشین عرب با زور سرنیزه ، زنان ما را نیز به زنجیر کشیده است . "

           اناهیتا با درنگ مختصری پرسید : " چه کسی این زنجیر ها را از پای زنان ما خواهد گسست ؟ "

 بیدرنگ به سوی من و خود اشاره کرد و گفت : " من و تو وما ، با قبول قربانی ! "

           اناهیتا خاموش شد ، نگاه نافذش واکنش مرا می پائید . سکوت گنگی بین ما سایه گسترد. با تردید پرسیدم : " شما مبارزۀ طبقاتی می کنید یا جنسیتی ؟ " گفت : " سازمان زنان جدا از حزب دموکراتیک خلق است . ما برای حقوق صنفی زنان مبارزه میکنیم . باز در آینده در بارۀ حزبی شدن دختران تصمیم میگیریم. "

         هنگام پدرود اناهیتا مرا در آغوش گرفت و بوسید. سخنانش بر من اثر ژرفی گذاشته بود . برای دیدار دیگر وقت گذاشتیم. "

          خواننده گان ارجمند و گرامی !

                     لازم به توضیح است که چرا این پراگراف را از نوشتار خانم بهأ برگزیدم ؟ ودر مبحث حاضر جا دادم ، جواب روشنست بخاطریکه خانم بهأ ادعای فمینیست بودن دارد ، روی این ملحوظ بود که پراگراف فوق را نقل کردم تا در روشنی آن ابعاد مختلف شخصیت و کرکتر پر از مکر و ریأی خانم بهأ را ارزیابی کرده باشم و واضح بسازم که خانم بهأ نه تنها فمینیست نیست بلکه ازجمله افرادیست که عملاً در موضع و موقعیت مخالف آن روی داشتن عقده ها و تکالیف روانی قرار گرفته وعمداً هیچگاهی نخواسته است که عضو سیال ، فعال و قابل ارزش نهضت زنان کشور ما باشد. با تظاهر وعوام فریبی که خاصه وممیزۀ شخصیت مکار خانم بهأ میباشد نمی توان حقایق را پوشاند . خانم بهأ بعد ازکنار رفتن از سازمان دموکراتیک زنان به یک عنصرمیان تهی و کوته اندیش مبدل شد که تمام قلمرو مطالعه و تفکرش را چند مجلۀ پیش پا افتاده ومبتذل ایرانی نظیر مجلۀ اطلاعات هفتگی ، مجلۀ بانوان و مجلۀ زن روز احتوا میکرد که درآن مجلات و نشریات هیچ نوع دانش عمیق ودقیق حرفوی وعلمی سراغ نمیشد جز از ابتذالات بی مایه و بی توشه. خانم بهأ سایر اوقات خویشرا مصرف سخن چینی ها ، غیبت سرائي ها ، لجبازی های زنانه و رفت و آمد های بیهوده با عناصر بی معرفت وکودن میکرد که ازلحاظ ساختار شخصیتی در سطوح نازل وادنا قرار داشتند ، خانم بهأ در طول زنده گی بعدی خویش بحیث یک انسان منفی باف ، منفی نگر ومنفی اندیش قدعلم نموده که خود همۀ این خصوصیاتش را در کتاب مبتذل " رها در باد " به اثبات رسانیده است . خانم بهأ بر تمام خانم ها وبانوان ارجمند وپیشتاز ، با بصیرت ، شریف وپراندیشه حملات بی رحمانه روا میدارد، برکسانیکه برای سال های طولانی از حقوق زنان مظلوم کشور ما با جرئت و جسارت دفاع بعمل آوردند وبحیث بانوان با پرستیژ و پرتمکین در صف مقدم پیکار برای احیأی اعتبارونقش زنان در جامعۀ ما با صلابت و متانت گام بر میداشتند .

         کجا بود خانم بهأ در آن روزگاران ؟

         آیا جز لم دادن وخوردن وخوابیدن ولج کردن دگر چه عملی را انجام میداد؟

         آیا خانم بهأ کدام اثر را که در مورد نقش زن، موقف زن ، اهمیت زن ، حقوق زن نوشته است ؟

         آیا کدام اثری را در چنین زمینه ها ترجمه وتألیف نموده است؟

         آیا در راستای به رسمیت شناخته شدن موقف وموقعیت زن جامعۀ افغانی کدام تشبث بیرون مرزی بعمل آورده است ؟

         آیا بحیث زن پیشتازدر جهت احیای حقوق مدنی میلیون ها زن افغان در کنفرانسهای بین المللی اشتراک ورزیده است ؟

         آیا خانم بهأ بعد از برآمدن از افغانستان که بیست و پنج سال میشود، کدام باری به افغانستان بر گشته است ؟

         آیا خانم بهأ در میان زنان جامعۀ ما مستقیماً ره یافته است تا توانسته باشدکه برایشان حقوق و مکلفیت شانرا توضیح نماید ؟

         آیا خانم بهأ برای برآورده شدن نکات نظر روشن وصریحی که بانوی محترم دوکتورس اناهیتا راتبزاد در اولین ملاقاتش آنرا به حیث خطوط اساسی مبارزۀ فمینیستی برایش توضیح کرد کدام عمل مسوولانه انجام داد؟ خانم خودش معترف است که به فرموده های اولین آموزگارش بانوی محترم اناهیتا راتبزاد پشت پا زده و به خاطربرآوردن ذوق های خودخواهانه اش دست ازهمه ارزشهای انسانی شسته است ، درین مورد به نوشتار خود خانم بهأ که درصفحۀ ۶۵کتاب " رها در باد " ثبت است توجه کنید خانم بهأ چنین مینویسد :

         " زمستان رخت بربست . باز بوی بهار ، بوی هستی و بوی شروع سال تعلیمی نو در من شور زندگی آفرید . آغاز صنف یازدهم بشارت سفر به امریکا را داشت . با وجود مخالفت اناهیتا من عزم سفر بستم. ادارۀ مکتب ، برای ما گذرنامه وویزۀ امریکا گرفت.

          مادرم لباس های قشنگی برایم تهیه کرد و کوله بار سفرم را بستم که به ناگه هویتم را پارلمان به عنوان " جنس دوم " تثبیت کرد ؛ که دگر دختران نمیتوانند از بورس های یک سالۀ فولبرایت استفاده کنند، زیرا آنجا فاسد میشوند. اما پسران رفته میتوانند.

        چه به یکبارگی آرزوهایم برباد رفت و گل های امیدم پلاسیده شدند. این امید های خشکیده درمن بستری ساخت تا با عزم آهنین در برابر " جنس دوم " بودنم نبرد کنم. دریافتم که " درک زندگی ، با نگاه به گذشته میسر است ، اما زندگی کردن ، تنها با نگاه به آینده ".

 

                 خواننده گان نهایت عزیز !

                      ببینید وخوب  بنگرید که خانم بهأ چقدر بی تعهد وبد پیمان است ، بخاطر برآورده شدن آرزو ها و امیال شخصی اش به همۀ واقعیت های زنده گی اجتماعی وشرایط حکمفرما بر سرنوشت زنان جامعۀ ما پشت پا میزند ، با تمام مخالفت نخستین آموزگارش بانوی محترم اناهیتا راتبزاد که درس های روشن وواضح فمینیستی بوی می آموختاند بازهم کوله بار سفر میبندد و تمام ارزش های مبارزۀ فمینیستی را به باد فراموشی سپرده وذوق زنان میخواهد که به بورس یک سالۀ فولبرایت دستیابی حاصل نماید ، اما چون این مأمول میسر نمیگردد به یکباره گی گل های امیدش پلاسیده میشود وآرزوهایش برباد میرود ، و بخاطر زیانمند شدن منافع خودی اش باز به فکر " جنس دوم " میافتد و گویا علم مبارزۀ جنسیتی را بر می افرازد ! بنازم به این منطق ابلهانه وکودن منشانه که خانم بهأ ارائه میدارد. خانم بهأ هیچ نوع اندیشه به خود راه نداده ، خود خواهانه میخواست رخت سفر بربندد و اصلاً مفاهیم مبارزه برای احراز حقوق حقه نصف جمعیت افغانستان در ذهن کوچک اش مطرح نبوده فقط دنیایش را  " آرایش ومود های تازۀ اروپا ، حتی مینی ژوپ پوشیدن  و شیک پوشی پسران پاکیزه " فرا گرفته و صرفاً برای نمایش وفیس و افاده فروشی به سبک و سیاق آماتوری سیاست میکرد و گویا فمینیست شده بود نه اینکه از عمق وجودش به این مطالب و قضایا پی برده وبه آن متعهد بوده باشد. برای اثبات ادعای خویش میتوانیم پل پای خانم بهأ را گرفته وتظاهر واکت های دروغین وی را واضح و اشکار گردانیم که چگونه با بی مبالاتی وبی عرضگی بر نماد های سر برآوردۀ فمینیسم کشور ما تاخته است و ایشانرا با اسم ها ورسم های نا مربوط وسخیف وننگین یاد میکند بدون آنکه به گذشته های روابط اش با ایشان توجه داشته باشد و یا اینکه ذرۀ اندیشه بخود راه بدهد که کجا شد درک ودرایت فمینیستی، آیا بخاطر عقده های خود خواهانه و خودپرستانه باید اتهامات ناروا تراشید و زنان شریف و پیشتاز عرصۀ سیاست افغانستان را ترور شخصیت کرد؟ خانم بهأ بر کدامین بانوی نیک سرشت نیست که اتهام نمی بندد ، بر کدامین نهاد و نماد تمثیلگر جنبش زنان کشور ماحمله ور نگردیده است ، از ین همه برخوردها و پیشآمد های خانم بهأ بیک نتیجه میرسیم که وی عقده های دارد در نهان خانۀ مغزش که ویرا آرام نمیگذارد تا با عقل سلیم وتفکر توانا ورسا بیاندیشد و نقش های سالم همچو زنان را مطرح گرداند.

 

                

                           خواننده گان محترم و گرامی!

 

         خوبترین شاهد ادعای من برای اثبات این همه موارد نوشتار های خود خانم بهأ است .

       

                 اولاً- خانم بهأ اولین آموزگار خویش بانوی محترم داکتر صاحب اناهیتا را با قلم بی عفت و لجام گسیختۀ خویش با نوشتن شماری اتهامات ناروا و بازاری محکوم به گناه نموده و با ارائۀ دروغ ها در حق وی نماد سنگین وزن جنبش زنان کشور مارا که تمثیلگر پرقوت نهضت فمینیستی بود به ترور شخصیتش میپردازد، چقدر نامردانه است که خانم بهأ در سال ۲۰۰۶میلادی بعد از همه مخالفت ها و عدم موافقت داشتن ها با وی به حضورش شرفیاب گردیده و مدت ده روز را باوی گذرانده وویرا در محل زیست اش ثنا وصفت نموده ولی بعداً قلم خودرا ساطور تهمت تراشی و پوچ سرائي ساخته وشخصیت وارستۀ ویرا به سلاخی کشانده است. آیا این چنین پیشآمد ها و برخورد ها را میتوان دفاع از حقوق زن نامید و یا داشتن گرایش های فمینیستی نام گذاشت ، نه خیر!اینامربه صورت قطع فمینیسم نیست بلکه بدنام ساختن و بی اعتبار کردن فمینیسم است.

            ثانیاً- حملات بیشرمانه بر سایر بانوانیکه زمانی همرزم و هم پیکارش بودند نظیرمحترمه جمیله گردیزی ، محترمه ثریا پرلیکا ، محترمه نجیبه آرش وشماری دیگران که نیش ذهرآگین خانم بهأ را چشیده اند میتوانند قلم بردارند و در مورد فمینیسم و هنجار های دروغین خانم بهأ بنویسند تا روشن گردد که خانم بهأ تمام موازین واصول فمنیسم را عملا ً زیر پا نموده وهیچ گونه رابطۀ با جنبش زنان کشور نداشته صرفاً یک دروغگوی معامله گر وریأکارمتقلب است.

          ثالثاً- حملات خیلی رسوا وبازاری را که خانم بهأ بربانوانی نیک سیرت وپاک سرشت نظیرمحترمه حلیمه مادر پر محبت وبزرگوارم ، محترمه صالحه بانوی با عفت وپر غرور ، محترمه خانم فتانه نجیب بانوی با عزت وپرصلابت ، محترمه کوکی بانوی نیکو کارو با متانت در متن کتاب بی مقدار، بی ارزش و فاقد محتوای علمی خویش انجام داده است خود گواه براینست که خانم بهأ بنابر عقده های روحی وروانی عمل نموده وبهره وتوشۀ از فمینیسم نبرده است، صرفاً دروغ میگوید ودغلکار بی تقوای اهریمن صفت میباشد . تجاوز وتعرض بر شخصیت دیگران آنهم خیلی لچکانه ونامردانه بیانگر کشیدن " حقایق از زیر آوار تاریخ " نیست بلکه کشتن وترور خوشنامی وپاک سیرتی است که در قاموس فمینیسم جاومنزلی ندارد.       

              رابعاً- دوست فرهیخته ودانشمندم که مرد گفتار وکردارورفتار نیکوست در مورد خانم بهأ اظهار نظر وعقیده نموده وچنین مینویسد: "هیچ زنی غیر از نادیه فضل را خوب نمیداند. به نظر او  فرشته حضرتی، نیلاب سلام، ملالی موسی نظام، فوزیه کوفی، ملالی جویا، زرلشت سادات، سیما سمر، ودیگران، نادان، بیمعرفت و عروس های کوکی اند.

             خانم بهاء در طول چهار سال چهار صد بار با دوستان اش پیوسته و باز با آنان قطع ارتباط نموده . جریان بگو مگوی او با سایت خاوران، پندار، فراتر از مرز ها،  سرنوشت، اریایی و کابل پرس و روزنه بلند شد. روزی برایم در تیلفون گفت که من برای فرشته حضرتی گفتم تصویرم را از ریکلام صدای زن در خاوران بردار من نمیخواهم با چهار تا رقاصه و خواننده نمایش داده شوم."  

           اینست تصویر واقعی شخصیت و کرکتر فریبکار وریأ کار خانم بهأ که هیچگونه رابطۀ با فمینیسم نداشته وبرای وی در میان قشر زن جای پا نگذاشته است ، آیا این همه هنجار های نا سالم ومریض گونه را میتوان فمینیسم عنوان کرد وبرائت حاصل نمود؟ ویا با نوشتن کتاب پر ازپوچ سرایي واراجیف " رها در باد " و یا دشنام نامه های دیگر میتوان به حیث یک خانم مبارز فمینیست در " متن تاریخ " زیست ؟ نخیر ! این دگر خواب است وخیال است ومحال است وجنون .

                                                                      ادامه دارد.