درین قسمت باز هم به سراغ نوشته های خانم بهأ میرویم که در کتاب " رها در باد" خویش جا سازی کرده است وآنهمه خلاف حقایق روشن واقعیت پیدا میکند؛ سفسطه های بلند پروازانه، محمل سرائي های دروغین،هذیان سرائي های تب آلود همه وهمه سرتاپای تصورات و بیانات ویرا آگنده است وضمناً با استفاده ازواقعه نگاری های نا مؤثق وغیردقیق به تلاش های مذبوحانه پرداخته تا قهرمان سازی ها و شخصیت سازی های دور از حقیقت را بعمل آرد.  

 

 

این امر کاملاً درست است که ما به فرد فرد مبارزان وطنپرست و آزادیخواه از صمیم قلوب خویش احترام وارج میگذاریم وایشانرا می ستایم به خاطریکه برای بجا آوردن آمال واهداف والای انسانی رزمیدند وقربانی های فراوان دادند؛ از خود گذری ها وستیز ونبرد های شجاعانۀ ایشان دلایل واوامریست که ایشانرا به چهره های بزرگوار تاریخ مبارزات سیاسی مردم وطن ما مبدل گردانیده اند وبرماست که به رسم عیاران با تمام خضوع وفروتنی در برابر ایشان سرتعظیم وتکریم فرود آریم وایشانرا به حیث بنیاد گذاران پرجلال جنبش های وطنپرستانه تجلیل نمائیم. اما این همه واقعیت ها به ما این اجازه را نمیدهد که خلاف حقایق مستند وتاریخی عمل نموده ومجمل سرائي های غیرواقعبینانه ، ذهنیگرانه ومن درآوردی خویشرا جاگزین واقعیات روشن اتفاق افتاده بر پا نمائیم تا توانسته باشیم به شخصیت سازی ها وقهرمان پردازی های سوال برانگیز دسترسی پیدا کنیم که این امر خود یک بدعت است وتحریف تاریخ. تحریف تاریخ وبدعت در آن دروغ وتقلب است و سنگ بنای انجام دادن بزرگترین جنایت را میگذارد ؛ گمراه ساختن و اغفال نمودن اذهان عامه با ارائۀ داده ها وپرداخته های دروغین؛ خود جرم و جنایتیست بس بزرگ و نابخشودنی که خانم بهأ با تمام کاروائي های شیطانی اش درین نوشتار دست بدان یازیده است.

خوب خوانندگان عزیزومحترم بیائید با هم برویم وبه اصل متن کتاب " رها در باد" خانم بهأ پرداخته وپراگراف های معین رابدست تحلیل وتجزیه بگیریم که پر ازمبالغه و اغراق، کذب وریأ،تقلب ودروغ میباشد و ببینیم که خانم بهأ چه درافشانی هامیکندو چه تخم های بی حاصل را بذر مینماید.

     خانم بهأ در لابلای اولین صفحات کتابش به توضیح زندگینامۀ پدر" مبارز" و " آزادیخواه" ضد "دودمان طلائي زاده گان" میپردازد که با " مقاومت مافوق توان انسانی" اش به کارزار مبارزات سیاسی پرداخته و با ایمان شکست ناپذیرازعقاید ومواضع برحق خویش دفاع بعمل می آورده است ؛ خانم بهأ میخواهد که ویرا چهرۀ غیر طبیعی وروئین تن پولادین معرفی بدارد که خود دروغ گفتن محظ است مثلاً بطور مثال خانم بهأ مینویسد :

" پدرم را برای مدت چهار سال تمام آتش فروزنده را زیر بغلش گذاشتند و شکنجه اش کردند." آیا خانم بهأ شما واقعاً راست میگوئید؟ برای مدت چهار سال وآنهم آتش فروزنده؟

1-     شما که این رویداد ها را توضیح میکنید بر مبنای کدام سند مؤثق با این چنین اطمینان حرف میزنید؟ آیا شما کدام عکس ویرا دارید که نشان دهد که ادارۀ استبدادی آنزمان چنین عمل را در حقش انجام میداد؟ آیا شما کدام شاهد عینی ویا کدام برگۀ دگر دارید که اثبات کنندۀ ادعای شما باشد؟

2-     آیا شما بروایت چه کسی این داستان را نقل میکنید برای اینکه اولاً شما درین جهان به دنیا نیآمده بودید وثانیاً شما در طول نوشته هایتان اسم و رسم راوی را معرفی نکرده اید،لطفاً معرفی بدارید که روایتگر گزافه گوی این داستان های نا موجه ودور ازعقل کی بوده است ؟ بخاطریکه شما در آنزمان بدنیا نیامده بودید پس چگونه میتوانید که ناقل و سخن سرای چنین داستان های مبالغه آمیز باشید؟ حتماً کسی دیگری این افسانه های سی سانه را برایتان حکایه کرده است که خود از جملۀ دروغ پردازان بی شرم وبی حیأ است که خلاف حقایق تاریخی به پیشبرد عملیۀ گمراه سازی وبی راه سازی خواننده گان تاریخ دست میزند.

3-     خانم بهأ از شما سوال میشود که بعد از چهار سال شکنجه و گذاشتن آتش فروزنده چگونه آقای سعدالدین خان بهأ زنده ماند و برعلاوۀ آن زنده به خانه برگشت؟ آیا وجودش از گوشت وپوست ساخته شده بود و یا از پولاد؟ آیا سعدالدین خان بهأ "آشیل" مرد دوران خود بود که با وجوداین همه شکنجه های انسان برانداز زنده ماند؟ ( آشیل پهلوان افسانوی یونان بود که هیچ نیرو،هیچ طاقتی و هیچ دلاور نبرد آزمای ویرا نمیتوانست که از پا در آورد زیرا که وی روئین تن بود و تنها نقطۀ ضعف وی در پاشنۀ پایش قرار داشت)

         قطعاً واضح است که خانم بهأ درین مورد دروغ میگوید و داستان های جعلی میسازند تا در پشت و پناۀ شخصیت مبارزپدرش کرکتر مریض وپوشالی خویش را پنهان سازد و با استفادۀ نا مشروع وناجایز به دوام تعمیل اراده های شیطانی خویش پرداخته و فرزندان صادق وطن را هتک حرمت نموده، شخصیت شانرا مورد آماج حملات کینه توزانه وغیر انسانی قرار دهد ولی کور خوانده است؛ وی وگروهک نا بکار نابخردش هرگز نمی توانند که جلو فرمان تاریخ را سد شوند وقضاوت های مریض گونه وانتزاعی خویشرا بر قضاوت مردم که حکم بدون تردید تاریخ است جانشین بسازند.

 

     خواننده گان عزیز! بیائید ببینیم که خانم بهأ دگر چه دروغ گونه می لافد وجفنگیات دم بریده ، بی مفهوم وبی معنی را سر میدهد؛ خانم بی بهأ ( بی روشنی ) در همانجا در همان بخش باگزافه گوئي های فراوان که صفحات عدیدۀ را با آن پر کرده است چنین مینگارد :

   " پدرم را هر پنجشنبه پنجصد چوب میزدند و دژخیمان استبداد تیل داغ بروجودش میپاشیدند، شکنجه اش میکردند ولی وی ازپا در نمی آمد وبه مبارزۀ بی امان خویش علیه دودمان طلائي زاده گان ادامه میداد؛ مدت هژده سال در غل وزنجیر نگه اش داشتند، زیر پا هایش آب رها میکردند، از زندان سرای موتی به دهمزنگش انتقال دادند ولی ویرا نتوانستند از پادرآورند ........." ویا در سطور بعدی در وصف وی با دروغ چنین مینگارد:

       " دودمان طلائي زاده گان از ترس اعتراض زندانیان دیگروهمچنان برای اینکه وی نمیرد جسم نیمه جان اش را به خانه اش برگشتاندند........." و همینطور ادامه میدهد وباز هم بلند بالا با تبختر مینویسد که :

     " پدرم را بعد از رهائي اززندان برای اینکه تبعیدش کرده باشند به حیث رئیس دیپو ها به ولایت فراه به کا ر گماشتند که بعد از سپری نمودن سه سال در آنجا دوباره به کابل برگشت و به حیث رئیس ریاست بازار های داخلی وزارت تجارت مقررش کردند.........."

 

       خوب خواننده گان ارجمند بیائید وبه تحلیل وارزیابی پراگراف های بالائي نوشتارخانم بی بهأ بپردازیم و ببینیم که دروغ ها و جعلیات در کدامین کلامش وجود دارد و با پرروئي شرم آور هنوز هم ازآن دم میزند وسخنسرائي سر میکند؛ از خانم بی بهأ سوال می شود که :

1-     وقتی پدر تان شکنجه میشد ویا هر پنجشنبه پنجصد چوب می خورد شما آنجا تشریف داشتید؟ آیا شما تمامی این شکنجه ها را با چشمان خویش دیده اید؟

2-     وقتی پدر تان پنجصد چوب میخورد چه کسی آنرا حساب میگرفت وآنجا تشریف داشتند؟ به خاطریکه ذات مبارک شما هنوز بدنیا نیامده بودید و شخصاً آنجا حضور نداشتید از کجا میدانید که وی پنجصد چوب میخورد؟ و هم چنان هیچ یکی از اعضای خانوادۀ تان نمی توانستند که آنجا باشند پس این حرف ها را به روایت چه کسی نقل میکنید؟ لطفاً نام و هویت مکمل این راوی را تحریر بدارید. درغیر آن حضور مبارک شما عرض شود که کاملاً دروغ میگوئید برای اینکه هیچ نوع سند در زمینه وجود نداردکه پدر " روئین تن پولادین ؟؟؟ " تان هر پنجشنبه پنجصد چوب خورده باشدو آنهم برای هژده سال تمام. پناه به رب راستی وصداقت که چگونه با این همه دروغ وتقلب مواجه خواهد شد؟

3-     خانم بی بهأ لطفاً جواب بدهید که آیا شما تیل پاشیدن و آنهم تیل داغ را بر وجود وی دیده بودید؟ واگر شما ندیده بودیدو هنوز نطفۀ خلقت شما اعجوبۀ دروغ پرداز مبالغه گر ایجاد نشده بود وبدین دنیا قدوم ناخجستۀ تانرا نگذاشته بودید پس بر مبنای کدامین استنادوثبوت چنین حرافی را سر میدهید و شخصیت سازی های دروغین به عمل میآورید؟

4-     خانم بی بهأ لطفاً روشن بسازید که چطور پدر" روئین تن ؟؟ " شما بعد از اینهمه شکنجه های ضد انسانی " دودمان طلائي زاده گان درنده خو" زنده بماند و با سلامت به خانه برگشتانده شد؟ زیرا که اندام ظریف و ریزه ماهی وی هر" پنجشنبه پنجصد چوب میخورد " وبر" وجود برهنه اش تیل داغ پاشیده میشد " و یا اینکه " برای چهار سال آزگار زیر بغل اش آتش فروزنده " گذاشتند. دروغ گفتن هم حد و اندازه دارد ولی خانم بی بهأ کفر دروغ گفتن را درآورده است و دم در دمارش باقی نگذاشته است. تقلب های لچ و برهنه و لاف زدن های بی حد و حصر، چنین است ماهیت واقعی نوشته های خانم بی بها.

 

خواننده گان محترم ادامه میدهیم ببینم که خانم بی بها ( بی ارزش) دگر چه ذقوم (گل های خارآلود) های ذهر آلود دروغ وگناه را می کارد وبا گنداب پر از کثافت و پراز تعفن جعلکاری آب اش میدهد ؛ از خانم بی بها می پرسیم که :

آیا واقعاً راست میگوئید که " طلائي زاده گان درنده خو" ترسیدند ویا اعتراض زندانیان دگر را شنیدند ؟ که پدر شما را زنده به خانه برگشتاندند ؛ تاریخ مبارزات سیاسی آن دوران دگر گونه گواهی میدهد، استبداد" دودمان طلائي زاده گان " هزاران وطنپرست آزادیخواه را بیدون ترس وخوف از کسی از بین بردند و برای ادامۀ حاکمیت ننگین شان به اعتراض کسی وقعی نگذاشتند چه واقع شد که این " دودمان درنده خو" در حق پدرشما چنان مشفق ومهربان و با عاطفه شدند و به یکباره گی تصمیم گرفتند که دشمن بی لرزش ، مصمم وبی ترس خویشرا رها کنند و به خانه اش بر گردانند؟

   بازهم سوال میشود که چگونه " دودمان طلائي زاده گان درنده خو و بی مروت " به رحم آمدند و پدر     "روئین تن " و " پولادین " صفت شما را که دشمن " سوگند خورده" و" آ هنین عزم " ضد استبداد "دودمان طلائي زاده گان " بود به کارش بگمارند و موقعیت های دولتی ریاست دیپو ها و ریاست بازار های داخلی را در اختیارش بگذارند؟ این دگر کاملا دور از منطق است ، چگونه میتوان پذیرفت که " دودمان طلائي زاده گان مستبد و درند خو " به این ساده گی دشمنان "سوگند خورده" و"تسلیم ناپذیر" خویشرا موقف وجاه ومقام بدهند؟؟؟ شاید منطق دروغ بافانه وپر از اکراه خانم بی بها بتواند که چنین درافشانی های بی مزه وبی تزه را پذیرا گردد ولی استدلال توانا و منطق رسا هیچ گاهی انسان های معقول را اجازه نمیدهد که چنین فرمایشات افسار گسیختۀ گناه آلود پر از دروغ را بپذیرند .

      

           خواننده گان ارجمند و گرامی! حالا شما بادر نظر داشت این همه دروغ بافی های عریان خود قضاوت کنید که خانم بهأ چه میخواهد و دگر چه اراده های ابلیس مآبانه دارد؛ وی در طول کتاب اش که نزدیک به هشت صد صفحه میشود برهمین منوال و همین روال دروغ گفته است واتهامات وبرچسپ های ناروا زده است مادر بنشیند و چنین دختر اعجوبۀ بی همتا وبی نظیر به دنیا آورد که در دروغ گفتن اغراق میکند وفرق سر اهریمن را خارنده است!!!

 

                                                            ادامه دارد.