مکثی بر نوشتۀ ملالی موسی نظام در کابل پرس

 

خانم ملالی  موسی نظام در کابل پرس نامۀ فرستاده و درین نامه جوابهای به منتقدین خود داده است. این خانم بعد از رد و افشای اعمال جهادی های خونخوار و طالبان سعودی و حزب خلق که باعث ویرانی وطن گردیدند  و ملیون ها انسان افغانستانرا به کام مرگ فرستادند و ملیون ها دیگر را معلول، معیوب و یا مهاجر ساخته اند و سه و نیم دهه افغانستان را در محراق دسایس نظامیان شرق و غرب قرار داده اند با نثری روان به تحلیل گرفته است.

البته تحلیل های خام ملالی موسی نظام در یک نقطه به خاطر شریک ساختن احمدشاه مسعود درین وقایع یعنی تخریب شهر کابل ، قتل عام مردم افشار، ساختن جبهات ایتلاف با کمونیست ها، تعهد عدم مداخلۀ نظامی با روس ها و غیره خشم تعدادی از اعضای شورای نظار به سرکردگی احمدشاه مسعود را بر انگیخته  و به جواب این زن نخبۀ وطن لاطایلاتی را زمزمه کرده اند که خیلی کودکانه و عوامفریبانه است.

از جمله آنانیکه خود را عالمتر از همه میدانند آقای  ٌرحیل دولتشاهیٌ  ساکن ایالت کالیفرنیای امریکاست. این اقا که خودش درین ایالت امریکا زیادتر از همه افغان ها، به کار های سیاه و اعمال خلاف منافع مردم افغانستان مشغول است. خودش را به اصطلاح ... چپ احمدشاه مسعود معرفی نموده و برای باسازی شخصیت کذایی اش آنچنان دلایل کودکانه ای تراشیده است که آنسرش ناپیداست. من که از دور متوجه اعمال این جنایتکار ملی هستم میبینم که او چطور خودش را به سازمانهای مخوف جاسوسی امریکایی چسپانده و در سن و سالیکه برای او شرم آور است با پریچهرگان امریکایی خوشگذرانی میکند و به انان درس اشغال و کشتار مردم بی پناه افغانستانرا دیکته مینماید و یکباره بیاد دوستان اش افتاده است ... خوب اینکار خود اوست وبه شخصیت اش ارتباط دارد اما تا جائیکه به مردم افغانستان و تاریخ آن مرزبوم قهرمان پرور ارتباط میگیرد باید اعمال و گفتارش را پیگیری نموده و زبانش را بست.

اول این اقا  قتل عام کودکان، پیران و جوانان افشار و تجاوز های ناموسی و بریدن سینه های زنان غمدیده آن منظقه را از طرف احمدشاه مسعود ندانسته و آنرا به قوماندانهای او ٌانور دنگرٌ ،ٌعظیم چونتهٌ ، ٌ سیافٌ  و ٌ اکبریٌ نسبت میدهد.  اما قرار تصویر هایکه از کوه تیلویزیون در انترنت به دسترس است احمدشاه مسعود است که فرمان صادر میکند که فلان نقطه را با راکت و فلان نقطه را با توپ نشانه بگیرید و انور دنگر دزد شبانگاهان خیرخانه از جمله یاران مسعود است که در هنگام چور و چپاول کابل حاکم ناحیۀ یازدهم کابل یعنی خیر خانه بود. این قوماندان مسعود شبانه خانه های مردم را چور میکرد و روزانه در خدمت مسعود سر میگذاشت. عظیم چانته کسی بود که کودکستانهای خیرخانه را چپاول نموده و حتا مغازه های ارزاق خیرخانه را به چوک شهرآرا  لیلام مینمود. ٌ عبدالرب رسول سیاف وهابیُ از ترس انتقام گیری مردم غرب کابل در دوران طالبان زادگاهش پغمان را فراموش کرد و در پهلوی احمدشاه مسعود تا زمانیکه سر به نیست اش کرد در درۀ پنجشیر  پناه گرفته بود. این وهابی بیغیرت در اوایل پیروزی مجاهدین کانتینر های زیادی  از اموال دزدی شده از شهر کابل را در پغمان جایسازی کرده بود و قوماندان اش شیرعلم خونخوار شبها به زنان هزاره با دوستانش به بهانه ثواب تجاوز میکرد.

من عوض خانم ملالی موسی نظام به جواب رحیل دولتشاهی مینویسم:

مگر شما تاریخ خوانده اید که عبدالرحمن خان بعد از رهایی از قید و فرار به بخارا از طرف دوستان همپیمان شمالی شما محافظت گردید و بعدا از طریق بدخشان عازم کابل شد و تمام سربازگیری اش را برای گرفتن تخت و تاج از سمت شمال سازمان داده و در چاریکار سنگر گرفت و قهرمانان تاجیک و پشتون و ازبک را باخود داشت تا صاحب تخت و تاج شد. امیر عبدالرحمن خان که یک عیار بود میدانست تا زمانیکه ملک الطوایفی  بر سرنوشت مردم حاکم باشد نه دولت مرکزی است و نه اقتدار دولتی میتوانست وجود داشته باشد و بنا برآن از قلدور ها گرفته تا ملک های طوایف و قبایل اعم از پشتون هزاره، ازبک و تاجیک را سر به نیست کرد و حکومت مقتدر مرکزی را بنیاد گذاشت که بیست سال بعد از مرگش کسی جرئت شوراندن دمش را نداشت.

در حمله به هزارستان که توسط سران قومی و قلدر های محلی اداره میشد و خود را از مرکز جدا میدانستند از چهار طرف( هرات، بلخ، قندهار و کابل) به اشتراک تاجیکها، هزاره ، ازبیک ها، پشتون ها) حمله صورت گرفت. با وصف اینهمه جنگ دوساله او برابر جنگ یکماهۀ مسعود و حکمتیار در کابل شصت هزار نفر کشته نشد و بنا بر روایتی تمام تلفات  هزاره جات کمتر از هشت هزار نفر بود.

خوب اینها مربوط است به تاریخ صد سال قبل افغانستان، زمانیکه دیگر نه علم بود، نه اینقدر گپ و گفت از حقوق بشر و پیگیری اعمال ددمنشانۀ یک قوماندان عادی چون مسعود، یا شیر علم و یا اکبری گلبدین، مزاری ووو را بازگو میکرد. تاریخ بما میاموزد که نباید رفتار های کهنه و فرسوده را تکرار کنیم. من به شما آقای عزیز میگویم. آنروز ها که اقوام و قبایل پشتون با شما یکجا علیه تجاوز انگلیس و روس برای آزادی وطن میجنگیدند خوب بودند و حالا که شما از برکت امریکایی ها صاحب نام و نشانی شدید و بانک های سویس و امارات  را از دالر پر کردید و فساد اداری، قاچاق و تجاوز به مال و ملک مردم کار شماست. پشتون ها بد اند. استغفر الله و لعنت الله علی الکاذبین.

جرم فردی است. هر گاه یک پشتون مجرم باشد قانون برای او و یک تاجیک تفاوتی قایل نیست. هم اکنون از اقصی نقاط جهان سازمانهای تروریستی به نام القاعده انسان را اجیر نموده و به افغانستان میفرستد. سودانی، یمنی، اردنی، عربستانی، چیچینی درین وطن خودش را منفجر میکند و ده ها انسان بیگناه وطن را به کام مرگ میفرستد؛ شما آقای دولشاهی در کالیفرنیای امریکا با پریچهرگان خوش میگذرانید و دوست شما قوی کوشان رد پای شما و دوستان شما را با تهمت بستن، افتراء و تفرقه اندازی میان ملت مسلمان افغانستان گم میکند. مگر شما هنوز نمیدانید که دوستان شما مرتکب جرم نابخشودنی تفرقه اندازی میان امت مسلمان اند؟ شما امریکایی ها ـ انگلیس ها و المانی ها را از یک پشتون بهتر میدانید. آنان شبانه چنگیز وار بر قریه و قصبه شما و پشتون ها داخل میشوند. میکشند، ویران میکنند و میروند و شما این شهدای اسلام را به نام پشتون مجرم شمرده جام های خود را بخاطر پیروزی آنان  بلند میکنید.

در افشار، چنداول و دشت برچی وضیعت از دریچۀ متفاوت دیده میشود. وقتی در پشاور سرکردگان هفتگانه ای مسلمان صبغت الله خان، برهان الدین خان، گلبدین خان، محمدی خان، گیلانی خان، یونس خالص خان و عبدالرسول خان با هم مینشینند اتحادی را به خواست آی اس آی  پاکستان نمایش میدهند اما وقتی به افغانستان داخل شدند شیطانک های روسی، انگلیسی، پاکستانی، سعودی، امریکایی، چینایی، هندی، مصری، المانی و صد های دیگر بر شانه های شان سوار میشوند. هریکی برای خود میدرنگانند و هر یکی برای ولینعمت خود میکشند و خراب میکنند و نتیجه آن قوم پشتون، تاجیک، هزاره و یا ازبک مجرم است؟!!!

به بینید اگر دسیسه نیست چیست که بعد از شکست داکتر نجیب الله حزبی که انقلاب برگشت ناپذیر را تبلیغ میکرد و هنوز هم باز مانده های این حزب همان حرف های قدیمی خود را نیشخوار میکنند. هم ضد دین، هم ضد دیموکراسی و دولت سکولار اند یکباره در دو جناح به اصطلاح دینپرور و اسلام ناب محمدی به شورای نظار و حزب اسلامی گلبدین مرتد جذب میشوند. بنی عظیمی، فرید مزدک، داکتر وکیل و یاران اش در جناح مسعود، شهنواز تنی، اسلم وطنجار، کبیر رنجبر وعلومی در جناح حگمتیار ایستاده میشوند. مگر انقلاب اسلامی و گرفتن قدرت دولتی بدون این جنایکاران میسر نیست؟

برای گرفتن قدرت دولتی و ارگ نشینی حکمتیار خاین با دوستم و مزاری هماهنگ میشود و جناح مسعود به حزب و حدت و دوستم پشت میکند.

واقعیت اینست که در تمام جنگ های قدرت نمایی  در تاریخ افغانستان وضع از همین قرار بوده است بدون آنکه ملیتی، قومی و قبیله ای  مجرم شمرده شود. اگر به تاریخ نظر بیفکنیم. همه حکام برای باز کردن دریچه قدرت کشتند و ویران کردند. آنان سرباز گیری کردند. آنان بیرحمی مضاعفی بخرچ دادند. شهر ها را ویران و جمیعت های از مردم را از دم تیغ گذشتاندند تا به مرام خود یعنی پادشاهی، امیری و ریاست جمهوری رسیدند و همه خود را حق به طرف میدانستند. چنگیز کشت، تیمورلنگ کشت، سلطان محمود کشت، احمدشاه درانی کشت، عبدالرحمن کشت و مسعود و حکمتیار کشت تا به قدرت برسند. درینمیان مردم بیچاره به نام پشتون تاجیک، هزاره و ازبک بدنام اند. و آن هم از دست قاضیانی چون رحیل ها، بهمن ها، مرادی ها و امثال آن.

در اسناد جدید ویکی لکس آمده است که برادر مسعود معاون دور اول ریاست جمهوری در یک سفر با خود یکصد پنجاه ملیون دالر داشت. میخواهم بدانم که این پول را از کجا کرده بود. درین اسناد همچنان آمده است که برادر کرزی به قاچاق مواد مخدره دست دارد یعنی هر دو چور و چپپاول کرده اند. حالا شما که به هر ملیت آنانرا منسوب میدانید خائین اند. این اسناد همچنان میگوید که هیچکس به نام اولی الامر روی سفید نیست. شما چه میگوید؟

بزرگترین کانال های صدور هیروین در افغانستان از طریق بنادر حیرتان، شیرخان و قسمتی از ولایات میمنه و تخار و بدخشان بسوی کشور های تاجکستان، ازبکستان و ترکمنستان که در آن دستهای کثیف معلم اعطا والی مزارشریف دخیل است. شما چه میگوید؟ قرار اطلاع موثق از منابع خبری ولایت قندوز به یاری قوماندان اعطا محل بود باش بنیادگرایان چیچینی، ازبکستانی و تاجیکی است شما چه میگوید؟ شاید سخنان شما بار دیگر ازین ولایات افغانستان یکبار بسوی پنجشیر جائیکه مسعود همه را برای پیروزی خود شکار کرد دور بخورد.  ولی متوجه باشید که تاریخ را نمیشود با همین سادگی غلط نوشت . پهلوان نامی افغانستان احمد جان را مسعود سر به نسیت کرد. قوماندان جمال و ده ها قوماندان و مجاهد دیگر را به نام پشتون در اطراف پنجشیر، بغلان، تخار و بدخشان کشت. و بگفتۀ سعدی بزرگوار:

ای کشته کی را کشته ای تا کشته شدی زار... خودش بدست دوستان عربی اش و به فرمان سی ای ا امریکا نابود شد.

در مورد اینکه شما وابستگی خود را به ایران کتمان نمیکنید همیقدر بس است که بعد از دونیم قرن چسپیده اید به مصطلحات زبان. اگر یک پشتون بگوید. پوهنتون میگوید اشتباه کردی دانشگاه و اگر بگوید دانشگاه میگوید ما را اغفال میکنی و بخاطر نزدیک شدن به ما دانشگاه و یا بیمارستان میگویی . پس باید چه گفت؟؟؟ بلاخره نه به زبان شما و نه به زبان مردم باید با شما حل مطلب کرد. شما میگوئید ایوب خان به هند برطانیوی پناهنده شد و در حالیکه شما زنده پناهنده ایالات متحدۀ امریکا هستید و دارید دم از بزرگترین مجاهد حق را نیشخوار میکنید بزرگترین تیوریسن شما صدیق چکری بعد از اختلاس ملیون ها دالر به اغوش پدران انگلیسی خود پناه برد. من به مسایل شخصی شما کاری ندارم و اگر نه میتوانستم حتی از خوشگذرانی های شما در کالیفرنیا هم بحثی به راه اندازم.

در اخیر میخواهم بگویم که به راوا تهمت بستن مثل آنست که شما در روز روشن  دزدی کنید و شما را صد نفر به جرم تان شهادت دهد ولی شما خود را حق بجانب بدانید. خیر ازین مسله میگذرم ولی میخواهم بدانم که خانم ملالی موسی نظام را که با شکسته نفسی برای تربیه شما  دُر اش را به سنگ زده است به روا نسبت دادن چه درد شما را دوا میکند؟ شما آزاد هستید که زنان افغان را بعد تجاوز دستجمعی به یک سگ معاوضه کنید و یا بر پیکرش پطرول ریخته آتش بزنید. نه راوا و نه ملالی موسی نظام جلو شما را گرفته خواهد توانست و نه قانون امریکایی شما را مجرم خواهد پنداشت. ولی بدانید که نفرین ابدی تاریخ را کمایی خواهید کرد.

 

محمد معصوم مشایع

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید">این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

2 دسمبر 2010-12-02

کالیفرنیا ـ امریکا

کاپی به کابل پرس